فكر مهاجرت تحصیلی را از سرتان بیرون كنید!

فكر مهاجرت تحصیلی را از سرتان بیرون كنید!

راستابلاگ: «شما تو بهترین دانشگاه اروپا باشی بعد بخوای برگردی ایران بری خدمت چه حسی داری؟». شما كه این جمله را می خوانید چه حسی دارید؟



حدود ۳۰ هزار دانشجوی دختر و پسر ایرانی در كشورهای مختلف جهان مشغول تحصیلند. بخش قابل توجهی از آنان در معتبرترین دانشگاه های دنیا درس می خوانند؛ در رشته هایی كه در دانشگاه های خودمان وجود ندارد. این دانشجویان پس از فارغ التحصیلی می توانند به كشور برگردند و چرخ علم و البته اقتصاد كشور را به گردش دربیاورند. اما اخیراً دولت تصمیم گرفته ارز دانشجویی را به قیمت آزاد به آنها بفروشد. تبعات منفی این كار كمی خارج از حد تصور است.



بخش اول: یك روایت از چند گرفتاری

تا اواسط تابستان امسال دانشجویانی كه برای ادامه ی تحصیل خود جهت مقاطع تحصیلات تكمیلی در دانشگاه های معتبر دنیا و مورد تایید وزارتخانه های علوم و بهداشت به كشورهای دیگر سفر می كردند با نمایش ی مدارك خود این امكان را داشتند كه از ارز دولتی با نرخ ۴۲۰۰ تومان استفاده كنند اما با قطع «ارز دانشجویی» حالا باید ارز را به قیمت آزاد تهیه كنند كه این قیمت برای دانشجویانی كه بر طبق نرخ كمتر از چهار هزار تومان برای ادامه ی تحصیل برنامه ریزی كرده بودند تقریباً كمرشكن است.

اغلب دانشجویان یا روی پس انداز خود حساب كرده بودند یا كمك خانواده اما در شرایط فعلی تمام محاسباتشان به هم ریخته؛ نه راه پیش دارند، نه راه پس و علیرغم وعده ی مسئولان وزارت علوم و وزارت بهداشت پرداخت ارز دولتی به دانشجویان، با بخشنامه ی بانك مركزی قطع شد.

در این مدت عده ای از دانشجویان و خانواده های آنان پیگیر تخصیص مجدد ارز دولتی بوده اند؛ كمپین راه اندازی كرده اند، با مسئولان دولتی و نمایندگان مجلس مكاتبه و دیدار و گفت وگو كرده اند و در مواردی مقابل سازمان های مربوطه تجمع كرده اند. نتیجه؟ فعلاً هیچ.

تنها راهی كه دولت پیش پای این دانشجویان گذاشته بازگشت به كشور و ادامه تحصیل در دانشگاه های داخلی است. بسیار عالی؛ اما ظاهراً كسانی كه این «امكان» را برای دانشجویان در نظر گرفته اند چندان به شرایط امكانِ آن فكر نكرده اند.

حدود ۳۰ هزار دانشجو در دانشگاه های معتبر خارجی تحصیل می كنند كه در ۶ ماهه اول امسال ارز دانشجویی دریافت كرده اند و طبق برآوردهای صورت گرفته با عنایت به محدودیت های جدید برای ثبت نام ارز دانشجویی این تعداد به حدود ۱۹ هزار نفر كاهش یافته است كه تمامی آنان به دلایل مختلفی خارج از اختیارشان فاقد حمایت مالی از دانشگاه خود هستند. آیا ظرفیت پذیرش این تعداد دانشجو و تنوع رشته های تحصیلی آنان در دانشگاه های داخلی وجود دارد؟ در صورت بازگشت، با عنایت به اینكه رتبه جهانی بیشتر دانشگاه های خارجی مورد تایید وزارتین به مراتب بهتر از دانشگاه های داخلی است، آیا این امكان وجود دارد كه در دانشگاهی با همان سطح ادامه تحصیل بدهند؟ باتوجه به محدودیت زمانی دانشجویان، آیا وزارتخانه های علوم و بهداشت زمان و سرعت عمل كافی برای انتقال این دانشجویان را دارند؟ اگر فرضاً تمام دانشجویان به دانشگاه های داخلی برگردند، آیا سپهر علمی كشور و دانشگاه ها گرفتار ركود علمی نمی شوند؟ آیا امكان دارد بدون ارتباط با دانش روز دنیا توقع پیشرفت علمی و بعد اقتصادی كشور را داشته باشیم؟ آیا دولت هیچ تعهد یا مسئولیتی نسبت به این دانشجویان ندارد؟

طبق آخرین توافق وزارت علوم و بانك مركزی، قرار شده دانشجویان با هزینه ی شخصی خود ارز را از بازار آزاد تهیه كنند. اما اگر مقرر است دانشجو ارز را به قیمت آزاد تهیه نماید، چرا باید در سامانه ی مربوطه ثبت نام كند و «تعهد خدمت» بدهد؟ نكته ی دیگر اینكه نرخ سامانه ی «نیما» و «سنا» وابسته به بازار آزاد است و هر روز تغییر می كند. با این شرایط آیا تمام دانشجویان به طور عادلانه و به یك قیمت ارز تهیه می كنند یا هر كسی بسته به اقبال خود باید برای تحصیل هزینه كند؟ در ادامه اهتمام می نماییم به بخشی از این سؤالات پاسخ بدهیم. اما قبل از آن بیایید روند اتفاقات را به طور مختصر مرور نماییم.

تا اختتام شهریور امسال دانشجویانی كه برای ادامه ی تحصیل خود به كشورهای دیگر سفر می كردند با نمایش ی مدارك خود، این امكان را داشتند كه از ارز دولتی با نرخ ۴۲۰۰ تومان استفاده كنند. اما بانك مركزی بخشنامه ای صادر و مقرر كرد كه دانشجویان از اول مهرماه ارز مورد نیاز خودرا با قیمت آزاد از دو بانكی كه معرفی كرده بود، بخرند.

این تصمیم برای دانشجویان خارج از كشور شوك بزرگی بود. آنها بر اساس قیمت ارز دولتی برنامه ریزی كرده بودند و بسیاری با افزایش ناگهانی هزینه ها توان گذران زندگی در كشورهای خارجی را ندارند. تا امروز پیگیری های آنان از نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، رئیس سازمان برنامه و بودجه، رئیس دفتر رئیس جمهوری، كمیسیون های مختلف مجلس و دیدار با نمایندگان و مسئولان نتیجه ای نداشته و تصمیم جدیدی در این باره اتخاذ نشده است.

هستید بر آن عهد كه بستید؟

وزارت علوم و وزارت بهداشت هر ساله لیستی از دانشگاه های «مورد تأیید» را منتشر می كنند كه دانشجویان متقاضی مهاجرت تحصیلی اگر می خواهند از مزایایی نظیر به رسمیت شناخته شدن مدركشان در داخل كشور یا ارز برخوردار شوند باید حواسشان باشد كه دانشگاه مقصدشان حتماً در این لیست باشد. طبعاً موردتأییدنبودن به این معنا است كه دانشگاه مقصد سطح پایین است و ارزش «سرمایه گذاری» ندارد.

پرسش مهم اما بی جواب این روزها این است كه آیا دولت متعهد به تأمین ارز دانشجویان نبوده است؟ گرچه پاسخ برخی مسئولان بلندپایه در دولت منفی است اما قوانین و شواهد حاكی از این است كه چنین تعهدی حتی در زمان جنگ تحمیلی باز وجود داشته و دولت در تمام این سال ها ارز دانشجویی را با قیمتی پایین تر در اختیار دانشجویان قرار می داده است.

بند ۵ ماده ی ۲ دستورالعمل «ارائه ی تسهیلات به متقاضیان ادامه تحصیل در خارج از كشور با هزینه ی شخصی» مصوب ۲۷/ ۳/ ۱۳۸۱ وزارت علوم، تحقیقات و فناوری «صدور مجوز ارسال ارز از راه مجاری معتبر بانكی به میزان مصوب هیئت دولت و به نرخ روز» را همچون «تسهیلات» این دسته از دانشجویان قلمداد كرده است. قبل از افزایش ناگهانی نرخ ارز در تابستان امسال، دولت ارز دانشجویی را همواره به نرخ دولتی در اختیار دانشجویان قرار می داد و به شكلی «نرخ روز»، نرخی بود كه دولت برای ارز تعیین می كرد؛ یعنی نرخِ روزِ ارزِ دولتی. اما در شرایط فعلی كه ارز چند نرخ متفاوت دارد، نرخ روز كدام است؟

اینجا دقیقاً جایی است كه دولت از تعهد قبلی خود شانه خالی می كند و برخلاف روال سابق، می گوید نرخ روز همان نرخ ارزِ آزاد است. حال این پرسش مطرح است كه اگر طبق قانون، مبنای نرخ روز، نرخ ارز دولتی بود، چرا ناگهان مبنا عوض شد؟ یا اگر قبل از این هم مبنای نرخ روز، نرخ ارز آزاد بود، دولت بر اساس كدام قانون به دانشجویان ارز دولتی می داد؟

علیرضا نصر دانشجوی دكتری رشته ی «معماری ارتباط» دانشگاه پلی تكنیك مادرید (رتبه ی ۳۱ جهانی در شاخه معماری) كه مدتی است پیگیر تعیین تكلیف این ماجراست و تبدیل به «فعال ارز دانشجویی» شده است، به ایسنا می گوید: «معمولاً اینگونه قوانین، عطف بماسبق نمی شوند چونكه در این صورت حقوق مكتسبه شهروندان تهدید می شود؛ یعنی اگر قرار باشد دولت دست از حمایت دانشجویان بردارد و آنان را روانه ی بازار آزاد كند این نباید شامل حال دانشجویانی شود كه با حساب نرخ قبلی ارز مهاجرت كرده اند. دولت باید ارز دانشجویان قبلی را تأمین كند و قانون جدید را برای دانشجویانی كه در سال های بعدی تصمیم به مهاجرت می گیرند، اعمال نماید. بدین سان فرد می تواند تصمیم بگیرد كه با این نرخ، توان و امكان مهاجرت تحصیلی را دارد یا نه؛ اینطور گرفتار كردن قشر جویای علم در مشكلات دور از انصاف است».

علیرضا و همسرش هر دو در مقاطع كارشناسی و كارشناسی ارشد، دانشجوی دانشگاه تهران بودند و از سال ۲۰۱۷ در اسپانیا در مقطع دكتری تحصیل می كنند. گرایش های تحصیلی آنان در دانشگاه های داخلی وجود نداشته و تصمیم گرفتند همراه فرزندشان به اسپانیا بروند.

او درباره ی توجیه پرداخت ارز دانشجویی می گوید: «چرا دولت به جای تك نرخی كردن ارز به قیمت مثلاً ۹ هزار تومان یا همان ارز آزاد، به كالاهای اساسی ارز دولتی اختصاص می دهد؟ بخاطر اینكه فشار كمتری به جامعه وارد شود. این دانشجوها هم بخشی از جامعه اند. دولت در ایران سوبسیدهای مختلفی به مردم می دهد اما با تصمیمات جدید و یك شبه، ما حتی آب خوردنمان را هم باید با ارز آزاد تأمین كنیم!».

او ادامه می دهد: «دولت باید نگاه سرمایه گذاری داشته باشد. اگر نگاه هزینه ای نماییم به این قضیه، دولت نباید به دانشجوها ارز بدهد. اما اگر نگاه سرمایه گذاری باشد - سرمایه گذاری ای كه چند سال بعد نتیجه اش را می بیند - آن وقت دولت باید برای دانشجوها ارز تأمین كند. زمانی كه رئیس جمهوری در سخنرانی هایشان نرخ ارز را بسیار پایین تر از نرخ فعلی اعلام می كردند، زمانی كه معاون اول ایشان در اردیبهشت ماه معاملات ارزی با نرخ غیر از ۴۲۰۰ تومان را قاچاق اعلام كردند، زمانی كه وزیر محترم علوم گفتند «دانشجویان نگران ارز دانشجویی نباشند»، ما به دولت اعتماد كردیم و الان توقع داریم پشتمان خالی نشود».

ارز دانشجویی؛ سرمایه گذاری بی بازگشت؟

برای ندادن ارز دولتی به دانشجویان استدلال های مختلفی مطرح میگردد و به نظر می آید چند پیش فرض كم و بیش غلط درباره ی دانشجویان خارج رفته در ذهن عامه و البته برخی مسئولان حاكم است: آغازین پیش فرض این است كه دانشجویی كه خارج از كشور تحصیل می كند از قشر «مرفه» است و نباید از دولت توقع یاری و یارانه داشته باشد.

دوم اینكه كسانی كه برای تحصیل از كشور خارج شده اند مشغول خوش گذرانی ضمن تحصیلند! و نباید هزینه ی این خوشگذرانی را از بیت المال بگیرند.

و سومین و مهم ترین پیش فرض غلط این است كه دانشجویی كه در مقطع كارشناسی ارشد یا دكتری فارغ التحصیل شود دیگر به كشور برنخواهد گشت و دلیلی ندارد دولت برای تحصیل به او كمك نماید.

از دوتای اول كه بگذریم، علیرضا نصر درباره ی پیش فرض سوم می گوید: «باید دید چرا این دانشجوها تصمیم می گیرند به كشور برنگردند؟ آیا زمینه های كاری مناسبی دارند و برنمی گردند؟ اگر مسئولان به جای قطع حمایت، این مسائل را حل كنند، بخش زیادی از این قشر به كشور برمی گردند. بعلاوه این وظیفه ی دولت و دستگاه های ذی ربط است كه روی پرداخت ارز نظارت دقیق داشته باشند و تعهدات كافی از افراد ستاندن كنند كه بازگشت آنها به كشور تضمین شود».

اگر استدلال این باشد كه این دانشجویان به كشور برنمی گردند پس نباید منابع ارز دولتی به آنان داد، با قاطعیت می توان گفت این تصمیم هیچ كمكی به بازگشت آنان نخواهد كرد! چه بسا عزم آنان را برای مهاجرت همیشگی قوی تر كند و سبب از دست رفتن بخشی از نخبگان و متخصصان آتی شود.

نصر می گوید در نامه هایی كه به نهادهای مختلف فرستاده شده، پیشنهادهایی برای تخصیص دقیق تر ارز دانشجویی در شرایط فعلی اقتصادی كشور و كاهش هزینه های دولت مطرح شده است؛ از قبیل اینكه تخصیص ارز از این به بعد با «در نظر گرفتن شرایط دانشجویان برمبنای رشته، مدرك تحصیلی و منطقه ی تحصیل» صورت گیرد تا هم مشكل بخش قابل توجهی از دانشجویان مرتفع شود و هم هزینه های دولت كاهش پیدا كند.

بخش دوم: چند روایت از یك مخمصه

دانشجویانی كه در دانشگاه های مورد تأیید هم تحصیل می كنند پس از افزایش شدید نرخ ارز شرایط مناسبی برای ادامه ی زندگی و ضمناً ادامه ی تحصیل ندارند. اغلب دانشجویان خارج رفته دلایل قانع كننده ای برای این كار دارند: نبود رشته ی موردنظر در دانشگاه های كشور، كیفیت پایین دانشگاه های داخلی، كمبود امكانات آزمایشگاهی و اساتید ناكارآمد، كنكور و سهمیه ها و شرایط سخت ورود به برخی رشته های پرمتقاضی، اعتبار مدرك و در نهایت نبود چشم اندازی روشن برای آینده ی شغلی.

اما حالا آنان با قطع ارز دانشجویی گرفتار مشكلات عدیده ای شده اند. برخی از دانشجویان بعضی از مشكلات خودرا به ایسنا بیان كرده اند؛ مشكلاتی كه برای دانشجویان در هر كشوری كه باشند كم و بیش یكسان است: عدم تمركز كافی روی تحصیل، فشار مالی بر خانواده ها، افزایش بار روانی و تحمل بیش از اندازه فشار عصبی، افت شدید سطح زندگی، تغییر رژیم غذایی و دشواری در تأمین حداقل های زندگی دانشجویی، یأس و سرخوردگی، ناتوانی در پرداخت شهریه، احتمال ترك تحصیل الزامی و....

سمیرا شاد كه سال ۲۰۱۴ برای تحصیل در مقطع ارشد رشته ی مدیریت معماری به دانشگاه پلی تكنیك میلان ایتالیا رفته، می گوید به علت افزایش ناگهانی قیمت ارز و قطع ارز دانشجویی «بشدت در شرایط نامساعد مالی قرار گرفتم چون پول اولیه را كه همراه آوردم بلافاصله برای شهریه و كرایه خانه خرج كردم و برای خرج های ضروری دیگر مجبور به شب كاری در رستوران شدم كه در وضعیت تحصیلم مشكل اساسی احداث كرد».

یاسی بشیری كه از سال ۲۰۱۶ دانشجوی كارشناسی ارشد مدیریت مهندسی در دانشگاه پلی تكنیك میلان است، می گوید گرایش تحصیلی او (فناوری دیجیتال و نوآوری بازاریابی) در دانشگاه های ایران نبوده و بنا بر این از كشور خارج شده است. او می گوید: «در ایتالیا كار دانشجویی وجود ندارد. بدین سبب كل هزینه های ما از جانب خانواده تأمین میگردد و با گرانی ارز و تورمی كه داخل ایران وجود دارد تأمین كردن ارز خیلی خیلی دشوار شده و خیلی از دوستان از ادامه ی تحصیل انصراف داده اند. با داشتن ارز دانشجویی با قیمت قبل، حداقل می دانستیم كه نیاز اولیه را كه شامل مسكن می شود، می توانیم تأمین نماییم و بعد با خیال آسوده تر به درس و تحصیل ادامه می دادیم».

محمد ذكایی فر، دانشجوی كارشناسی ارشد مكانیك در دانشگاه پلی تكنیك میلان ایتالیا، از سال ۲۰۱۶ در این دانشگاه تحصیل می كند. رشته ی تحصیلی او یعنی virtual prototyping در دانشگاه های داخلی وجود نداشته و بعلاوه معتقد می باشد سطح علمی و اعتبار مدرك دانشگاه های خارجی برای موفقیتش در آینده ی شغلی حیاتی می باشد.

او درباره ی مشكلاتی كه قطع ارز دانشجویی برایش پدید آورده می گوید: «به جای اینكه تمام توان خودرا برای درس خواندن بگذاریم، باید به فكر مشكلات ارز، قیمت روزانه آن، فشار روی خانواده و... باشیم كه این دغدغه ها به شدت راندمان تحصیل را پایین می آورند».

محمد كه در ایران دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف بوده با انتقاد از تصمیم بانك مركزی ادامه می دهد: «مگر وظیفه ی دولت غیر از فراهم كردن آسایش برای ملت است و مگر دانشجو جزء این ملت نیست؟ بدن انسان وقتی آغاز به خونریزی می كند تا آخرین لحظه سهم خون رسانی مغز را كاهش نمی دهد تا گرفتار مرگ مغزی نشود. علم یك كشور مثل مغز یك انسان است».

پروانه رستگار دانشجوی مقطع كارشناسی ارشد رشته ی «توسعه و روابط بین الملل» در دانشگاه «ساپینزا»ی ایتالیا است. وی در دانشگاه شیراز لیسانس و در دانشگاه تهران فوق لیسانس گرفته اما می گوید به علت اینكه تصور می كرد «جز با رانت و پارتی هیچوقت به جایگاهی كه شایسته یك فرد تلاشگر است» نمی رسد، با امید به اینكه تا زمان بازگشتش روندها تغییر یافته باشد ایران را ترك كرده است و حالا می گوید: «با شرایط پیش آمده مطمئن شدم مسئولان از خروج ما خیلی هم خوشحال و راضی هستند و میدان برای جولان دادن نالایقان باز است».

ایمان دانشجوی مقطع دكتری دانشگاه EMU قبرس شمالی در رشته ی معماری است. او می گوید: «با متوسط هزینه ی ماهانه هزار دلار برای یك زندگی دانشجویی، قبلاً روی كمتر از چهار میلیون تومان برنامه ریزی كرده بودم اما حالا باید بیشتر از ۱۰ میلیون هزینه كنم. این مسئله سبب شده حتی در ساده ترین هزینه های خودمان مثل تهیه ی بلیت اتوبوس و خورد و خوراك معمولی هم گرفتار مشكل شویم. با یك وعده غذا در شبانه روز باز هم كم می آوریم. وضعیت ما بین دانشجویان سایر كشورها بازخورد خوبی ندارد. با این وضعیت بالقطع تمام زندگی، اهداف و تلاش هایی كه برای رسیدن به این جایگاه داشته ایم نابود میگردد. سؤال اینجاست كه برای چه باید نابود شویم؟!».

محمد قلندر كه از سال ۲۰۱۳ در دانشگاه «اژه» در شهر ازمیر پزشكی می خواند، می گوید: «بانك مركزی یك شبه یك شوك بزرگ به همه دانشجوها وارد كرد. باید حداقل یك فرصت یكی دوساله به دانشجوها می داد كه فكری به حال خود كنند. حتی آمریكا كه كشور ما را تحریم كرده از یك سال قبل آگاهی داده و آن هم مرحله به مرحله بوده است ولی متأسفانه افراد تصمیم گیرنده درمورد ارز دانشجویی با یك تصمیم یك شبه با سرنوشت چندهزار دانشجو بازی می كنند».

علیرضا مؤمنی كه دانشجوی كارشناسی ارشد مهندسی انرژی در دانشگاه البورگ دانمارك است، می گوید دانشكده ای كه در آن تحصیل می كند در رنكینگ جدید مهندسی انرژی، در دنیا چهارم شده و در اروپا اول. او هم دلیل خروجش از كشور را دغدغه ی آینده ی شغلی عنوان می كند و می گوید در حوزه ی مورد علاقه اش یعنی «انرژی های سبز»، ایران از نظر دانش ضعیف است. با این وجود درباره ی بازگشتش به ایران پس از تحصیل می گوید: «اگر بستر كاری و حقوقی خوبی در ایران برایم فراهم گردد، چونكه نه؟ شك نكنید اگر دانشگاه و كار خوبی در منطقه پیدا می كردم به هیچ وجه مهاجرت نمی كردم».

او یك كار پاره وقت دانشجویی پیدا كرده و می گوید: «روزی سه ساعت در یك فروشگاه كار می كنم. با این كار هم خرج زندگی در نمی آید. اگر كار نكنم، پدرم نمی تواند دلار ده هزار تومانی برایم بفرستد. من هشت پگاه تا چهار پس از ظهر دانشگاهم. پنج سر كار می روم و هشت شب برمی گردم و استراحت می كنم. برخی فكر می كنند ما اینجا خوشگذرانی می نماییم ولی باور كنید این روند اصلا مفرح نیست!».

او ترس های بزرگی دارد: ترس از بازگشت همراه با شكست. می گوید: «یك ترم اینجا هزینه كردم. قبلش برای آمدن هزینه كردم و اگر الان برگردم، ۵۰ میلیون تومان ضرر كرده ام و هیچ چیز در دستم نیست. خیلی هم امكانش وجود دارد كه مجبور شوم برگردم. به هر حال من باید پولی داشته باشم كه اینجا زنده بمانم. برگشتن من یعنی تلف شدن دو سال عمرم؛ سرخورده شدنم. شما در بهترین دانشگاه اروپا باشی بعد بخواهی برگردی ایران و به سربازی بروی، چه حسی داری؟».

او در آخر می گوید: «مسئله ساده است: ما برمبنای ارز دانشجویی دولتی برنامه ریزی كرده ایم. سعی كردیم و به جایگاهی كه می خواستیم، رسیدیم اما دولت از مسئولیتی كه برعهده دارد سر باز می زند! غرب به اندازه ی كافی تحریممان كرده است. دیگر خودمان جوان هایمان را تحریم نكنیم. اگر می خواهند مدیریت منابع كنند كه نباید از بودجه آموزشی - فرهنگی كم كنند. اگر كشور به خودباوری و استقلال و تولید فكر می كند، نبض آن دست من و امثال من است. ما می توانیم ایران را به دنیای مدرن وصل نماییم. دوباره می گویم، اگر شرایط كاری مناسب فراهم گردد، من برمیگردم ولایتم و با عشق كار می كنم».

نمی شود این دانشجویان برگردند تا در دانشگاه های ایران تحصیلشان را ادامه بدهند؟ به نظر می آید در اغلب موارد پاسخ منفی باشد.

امین صفا دانشجوی دكتری ایمونولوژی پزشكی دانشگاه كلمپلوتنسِ مادرید پس از گران شدن ارز و مشكلات ناشی از آن، خردادماه امسال تصمیم گرفت دعوت مسئولان را لبیك بگوید و به كشور برگردد. نتیجه: پس از ۷ ماه، پرونده هنوز بررسی نشده!

امین در دانشگاهی درس می خواند كه رتبه علمی در بین دانشگاه های جهان ۱۵۰ و رتبه ی دانشكده ی پزشكی آن ۵۹ است. انگیزه ی او از مهاجرت تحصیلی «ادامه ی تحصیل در دانشگاهی معتبر و ارتباط با استادان صاحب سبك و صاحب نظر در حوزه ی تحصیل» بوده است. او می گوید دانشگاه كلمپلوتنس چندین برنده ی جازه ی نوبل دارد و در دنیا شناخته شده است.

رشته ای كه امین در آن تحصیل می كند در دانشگاه های داخلی هم وجود دارد؛ برای مثال دانشگاه تهران. اما او می گوید رتبه ی دانشگاه تهران حدود ۴۰۰ رتبه پایین تر از محل تحصیل فعلی اوست. بعلاوه دانشگاهی كه در آن تحصیل می كند به نسبت دانشگاه های داخلی شهریه ی ناچیزی دارد: «سالانه فقط ۴۰۰ یورو؛ البته دانشگاه ماهانه ۲۰۰ یورو هزینه ی مواد آزمایشگاهی را هم برای دانشجویان خود تأمین می كند. اما تأمین هزینه ی ماهانه ۵۰۰ یورو برای یك زندگی دانشجویی كار مشكلی است.»

امین می گوید با این وضع از ادامه ی تحصیلش قطع امید كرده و تنها امیدش به اختصاص مجدد ارز دولتی است. با شرایط فعلی او ناچار است به ایران برگردد. برای بازگشت درخواستی را هم در سامانه ی وزارت بهداشت ثبت كرده اما می گوید پس از هفت ماه به او گفته اند «پرونده شما تحت بررسی قرار نگرفته است».

از او درباره ی علت بررسی نشدن پرونده اش و جوابی كه به او داده اند می پرسم. می گوید: «تنها جوابی كه دادند این بود كه هنوز فرصت نكردیم!». او می گوید به علت مشكلاتی كه پیش آمده تا حال چندین بار تصمیم گرفته از ادامه ی تحصیلش انصراف دهد.

ایسنا - میثم خدمتی




1397/10/05
14:16:50
5.0 / 5
4557
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۷ بعلاوه ۱