منبع الهام شرارت

منبع الهام شرارت

به گزارش راستابلاگ، چندی قبل دواین جانسون بازیگر تعداد زیادی از پرفروش ترین فیلمهای هالیوود، جمله ای اظهار داشت که کدهایی را میتوان از آن استنباط کرد؛ «من شرارت های زیادی را در فیلم نامه های هالیوود دیده ام اما هیچ کدام با آن چه اسرائیل در غزه انجام می دهد قابل مقایسه نیست».



به گزارش راستابلاگ به نقل از خبرگزاری مشرق

، اکران فیلم بالرین که اسپین آفی بر سری فیلمهای «جان ویک» بود و کیانا ریوز، بازیگر نقش جان ویک هم در آن حضور کوتاهی داشت، مورد توجه خیلی از علاقمندان سینمای اکشن قرار گرفت؛ اما نکته خاصی در این فیلم کاملا تفریحی و سرگرم کننده وجود داشت که کمتر کسی به آن دقت کرد یا اشاره داشت. دنیای «جان ویک» دنیای تبهکاران یا به اصطلاح دنیای گروههای مافیایی سراسر دنیاست.
در این جهان قاضی و پلیس حضور بسیار کمرنگی دارند و در عوض همین گروههای مافیایی بین همدیگر توافقاتی دارند که کار نظم بین الملل را می کند و خودشان هم یکسری قوانین داخلی دارند که معادلی از قوانین داخلی کشورهاست. هتل اینترکانتیننتال هم در اینجا حکم سازمان ملل متحد را دارد.
حالا در فیلم بالرین دختری را می بینیم که وقتی کودک است، والدینش می خواستند او را در دنیای خارج از تبهکاری بزرگ کنند و برای همین از قبیله خارج شدند. پدر او مردی متعلق به یک گروه مافیایی شرق اروپا بود که با دختری از یک گروه مافیایی دانمارک ازدواج کرد و این زوج به خاطر تصمیم به خروج دخترک شان از این فضا کشته شدند.
دخترک یتیم بوسیله ی یک دوست خیرخواه به گروهی که پدرش از آن آمده بود برده می شود و وقتی جنگجوی بسیار ماهری شد، برای انتقام از قاتلان والدینش برمی گردد. نکته اما نوع ساختار این گروه مافیایی است. آنها فرقه هستند و بر مبنای عقیده آدم می کشند، نه فقط برای پول. تابعیت شان از راه مادر منتقل می شود و در منطقه خاص و بسته و محصوری زندگی می کنند که در آنجا حتی شهروندان کاملا معمولی مثلاً کافه چی، قصاب، آتش نشان و امثال آن، هیچ کدام کاملا غیرمافیایی یا به تعبیری غیرنظامی نیستند.
اینها به وضوح یادآور وضعیت رژیم صهیونیستی است. کسی چندان به این نکته در رابطه با فیلم بالرین توجه نکرد و این را هم با قطعیت نمی شود اظهار داشت که سازندگان این فیلم قصد کنایه زدن مخفیانه به رژیم صهیونیستی را داشتند. نکته اینجاست که از جایی به بعد در بین هالیوودی ها دیده می شود برای ساخت و پرداخت شخصیت شرور یا گروههای شرور در فیلمهای شان دارند از وجود رژیم صهیونیستی الهام می گیرند. چندی قبل دواین جانسون که بازیگر تعداد زیادی از پرفروش ترین فیلمهای اکشن و سرگرم کننده هالیوود است، جمله ای اظهار داشت که کدهای موردنیاز برای توجه به این مورد را می شد از آن استنباط کرد؛ «من شرارت های زیادی را در فیلم نامه های هالیوود دیده ام اما هیچ کدام با آن چه اسرائیل در غزه انجام می دهد قابل مقایسه نیست».
مدتی پس از اکران بالرین هم وقتی چند وقت پیش فیلم جدید «سوپرمن» اکران شد، زمزمه هایی در رابطه با آن همه جا پیچید که این داستان رژیم اسرائیل و مردم غزه را در چارچوب ۲ سرزمین خیالی بازسازی کرده و جنگی را بشکل نمادین نمایش می دهد که معادلی از جنگ جاری در فلسطین است. حتی برای دونالد ترامپ هم در این فیلم شخصیتی نمادین وجود داشت. به این علت خیلی ها از این فیلم استقبال کردند و عده ای از صهیونیست ها به آن تاختند. فیلمهای هالیوود از ده ها سال پیش پر از نمادهای سیاسی بودند اما بشکل شگفت انگیزی خیلی کم دیده می شود نویسندگان سینمایی این کشور در مطالب شان به چنین مواردی اشاره کنند.
اساساً نقد فیلم در آمریکا مثل خود سینما کاملا صنعتی شده و دنباله ای از چرخه تجاری است و کار را به جایی فراتر از معرفی آثار نمی کشاند.
احتیاط های تجاری از سر و روی صنعت نقد فیلم آمریکایی یا به تعبیر دقیق تر ریویونویسی اش می بارد و اصولاً آنها اهل تفسیر یا تعمیق در مطالب رسانه ای در ارتباط با فیلمهای خودشان نیستند اما در همین جو و همین حال و هوا واکنش های گسترده ای که به فیلم سوپرمن انجام شد، نشان میدهد انگار واقعا خبری شده! بیرون از ماجرای فیلمها و سریال ها هم شخصیت های مشهور هالیوود در رابطه با مسئله فلسطین وضعیت چالش برانگیزی دارند.
اعلام موضع ضد اسرائیل در آنجا بسیار پرهزینه است اما بعضی ها روشی برای نسوزاندن همزمان کباب و سیخ چوبی اش پیدا کرده اند و عده ای دیگر علنا موضع گرفتند. مسئله فیلم سوپرمن اما نشان دهنده اتفاق ویژه ای در هالیوود است.
آنچه در این فیلم بعنوان عنصر شر نمایش داده شد، شباهتی واقعی به رژیم صهیونیستی و شخص نتانیاهو و حامی اصلی اش ترامپ داشت و اگر سرمان را بگردانیم و اندکی در بین باقی آثار هالیوود که طی همین یکی دو سال ایده شان شکل گرفت بچرخانیم، می بینیم که کم و بیش چنین مواردی را در آثار دیگر هم میتوان یافت.
اینکه هالیوود برای الهام گیری از حقیقت، ساخت و پرداخت امر شر در قصه ها امروز هیچ منبع الهامی بهتر از رژیم صهیونیستی ندارد، به این معنا نیست که سینمای آمریکا کاملا بسمت دفاع از فلسطین گردش کرده است اما این معنا را می دهد که مفهوم شر در جهان امروز مصداق و معنای جدیدی پیدا کرده که تا روز گذشته به این شکل دیده نمی شد. در ادامه، این مورد تا حد ممکن واکاوی شده و سعی شده تا تبیین شود که در این آرایش ذهنی جدید دنیا، اهالی رسانه و هنرمندان ما چه طور و با چه نگاهی می توانند فعالیت کنند.




رونوشت از شیطان رجیم

اگر از تک تک کسانیکه کمی با هنر سینما آشنایی جدی تر دارند خواسته شود چند صفت اصلی سینمای آمریکا را بشمارند، بین گزاره هایی که افراد مختلف مطرح می کنند، حتماً چند نکته مشترک و پرتکرار وجود دارد. هالیوود قصه گو است و بشدت اهل پروپاگاندا؛ اما هم قصه ها را طوری بازآفرینی می کند که مرتب نو به نو شوند و تکراری نباشند و هم پروپاگاندا را طوری در زرورق زیبایی شناختی می پیچد که حتی اگر بفهمیم قصد القا کردن نکته ای خاص به ما را دارد، گارد نمی گیریم و زده نمی شویم. یکی دیگر از خصوصیات سینمای آمریکا عام بودن و شمول کامل آن بر موضوعات عینی و واقعی پیرامون است. یعنی هر اتفاقی که در حقیقت می افتد، معمولاً هالیوود به آن واکنش نشان میدهد و به شکلی آنرا وارد داستان یکی از فیلمها می کند. آنها به قدری تعداد تولیدات سالانه شان از فیلم و سریال تا مستند و تله فیلم بالاست که هر منبعی برای الهام یا اقتباس را جدی می گیرند و می کوشند هیچ چیزی را از دست ندهند.
اینها اما همه روی هم نتوانستند مانع این شوند که در یکی دو دهه اخیر به صورت کل شاهد افول صنعت فیلمسازی این کشور نباشیم. خیلی ها دلیل این مطلب را اصرار و تاکید هالیوود بر مسائلی مثل نمایش اقلیت های جنسی و نژادی غیرسفید و همینطور زنان می دانند که حرف بیراهی هم نیست اما فارغ از این موضوعات هم میتوان در موارد گوناگونی به وضوح دید که هالیوود چه افت محسوسی در رنگ مایه اصلی اش کرده و چه حجمی از روح آن از کالبدش رفته است. فیلم هایی هستند که اساساً با مبحث اقلیت های جنسی یا رنگین پوست ها یا زن ها ربط چندانی پیدا نمی کنند اما در آنها هم دیگر نمی توان رنگ اثیری سینما را دید.
اگر قرار باشد دلیل این قضیه بشکل عمیق بررسی شود، خیلی ها امکان دارد نظرات مختلفی بدهند و علل متفاوتی برای آن مطرح کنند. در اینجا اما تاکید روی یک مورد خاص و ویژه است که بعنوان یک متد میتوان آنرا روشی جهت بررسی ریشه ای سینما، نه فقط سینمای آمریکا بلکه جهان و نه فقط سینمای جهان، بلکه کلیت هنر و زیبایی شناسی قرار داد؛ مسئله خیر و شر. ساختن خیر و شر از عامه پسندترین آثار تا خاص پسندترین شان اصلی ترین عنصر در عمیق ترین لایه روایت است. کسی که نتواند خیر و شر بسازد، از سطحی ترین لایه امور عبور می کند که همان کلیشه ای ترین لایه است و کسی که اینها را بسازد، حتی اگر روساخت اثرش به نظر تکراری باشد، به زبانی نامکرر سخن گفته است. برای همین است که گاهی می بینیم شوکه کننده ترین طرح یک خطی، تبدیل به فیلمی می شود که اصلا شوکه مان نمی کند و برعکس، گاهی از ساده ترین خط داستانی فیلمی بیرون می آید که انگار همه چیز آن تازه است. برای همین است که گاهی یک فیلم مرتب غافلگیری دارد و به مخاطبش رو دست می زند و مدام چیزهایی را می سازد که چند لحظه یا چند دقیقه بعد ویران می کند اما کسل کننده است اما فیلمی دیگر با این که بنظر می رسد کاملا کلاسیک روایت شده، تا عمق جان نفوذ می کند.
مساله اینست که تکلیف برخی از آثار با مسایل خیر و شر معلوم نیست و برای همین با به کار بردن پیچیده ترین روشهای فنی روایی هم جذاب نمی شوند ولی بعضی های دیگر برعکس هستند. هالیوود در سالهای اخیر گذشته از همه مسایل سیاسی و ساختاری اش، از جهت نوع مواجهه با خیر و شر بلاتکلیف شده و برای همین نمک سابقش را از دست داده است.
پیروزی به خودی خود نمی تواند لذت بخش باشد مگر برای تحقق یک خیر واقعی و سرکوب یک شر واقعی. وقتی خیر و شر ضعیف پرداخت شوند، پیروزی و شکست داخل روایتها هم از سکه می افتند و انگیزه شخصیت ها و انگیزه مخاطبی که با آنها همزادپنداری می کند، رمق کافی را نخواهند داشت و حتی موفقیت ها هم پوچ و بی ارزش به نظر می رسند. وقتی ایالات متحده با فاشیسم و نازیسم رودررو بود، توان ساخت و پرداخت امر شر را بهتر داشت.
انگار جهان بیرون، قالب هایی از شر را پدیدار کرده بود که به جهان درون ذهن نویسنده ها هم قالب می داد. بعد از جنگ جهانی دوم هم این خاطره شوم تا مدت ها توانسته بود روی قالب گیری ذهن روایت پردازان، اثر خویش را باقی نگه دارد. بعد، جنگ سرد به راه افتاد و رویارویی با بلوک شرق توانست به ذهن هالیوودی ها برای ساختن امر شر قالب بدهد. از جایی به بعد اما این طرح واره کلی هم فرو ریخت. در این مرحله جدید، گروههای بنیادگرایی مذهبی یا باندهای تبهکار مافیایی، نمی توانستند به آن اندازه مظهر شرارت باشند که دشمنان بزرگ سیاسی می توانستند.
عده ای دیوانه افراطی که تشکیلات شان دست ساز خود آمریکاست یا عده ای دزد و قاچاقچی مسلح که مبنای اصلی شرارت شان پیروی تمام و بی مهار از اصل سودمحوری است؛ همان چیزی که پررنگ ترین عامل فرهنگی در خود آمریکا هم هست، نمی توانند منبع الهام خوب و کاملی برای شر باشند و وقتی امر شر در اعلای حد خود ظهور و بروز پیدا نکند، امر خیر هم نمی تواند خودی بنمایاند.
نویسنده ها آگاهانه یا ناخودآگاه امر شر را از جهان بیرون از ذهن شان دریافت می کنند و سپس آنرا در قالبی دیگر در داستان شان حلول می دهند و وقتی در آن جهان بیرون منبع الهامی یافت نشود، در درون ذهن ها هم معادلی برایش ساخته نخواهد شد. اگر به روزهای اوج هالیوود نگاه نماییم، آن چه در داستان های کاملا سرگرم کننده و لااقل به ظاهر غیرسیاسی دیده می شد، هم از دغدغه های کلان سیاسی در جامعه آمریکا الهام گرفته بود و بعد از ساخت و پرداخت امر شر، خیر را در خود جامعه این کشور یافت می کرد.

بازیگر نقش فرشته باشیم

سال های اوج هالیوود پر است از خیر و شرهایی که منبع الهام شان بیرون از داستان خود فیلم هاست. بیگانه های فضایی از حس تهدیدی که نسبت به متجاوزی به خاک ایالات متحده، از ورای ۳ اقیانوس وجود دارند الهام می گیرند. خون آشام ها از واکنش آگاهانه یا ناخودآگاه نسبت به گذشته تاریک مسیحیت در قرون وسطا می آیند که حالا آمریکا بعنوان مظهر جوانی تمدن از آنها بیزار است. اکشن های هالیوود که خارج از خاک ایالات متحده روایت می شوند، با این حس درونی آمریکایی ها پیوند می خورند که باید برویم و در کار باقی دنیا دخالت نماییم. این حق و وظیفه ما است.
اکشن هایی که ماجرای شان در داخل خود آمریکا می گذرد هم به شهروند آمریکایی می گویند هر ایرادی که در سیستم ما هست، جزوی از مراحل تکامل ما است، نه چیزی که بخواهد منجر به فروپاشی مان شود. در گذشته در رابطه با تمام این پیرنگ های داستانی تکلیف نویسنده ها با مسئله شر و به تبع آن خیر روشن تر بود و حالا که بالای ۳ دهه است از تک قطبی شدن دنیا گذشته و هیچ کس در دنیا به اندازه دولت ایالات متحده در کلان ترین امور موثر نیست، چه طور می شود مسئله شر را فرافکنی کرد؟ چه طور می شود دیگری ساخت؟
سینمای آمریکا حدود ۳ دهه تلاشهای نافرجامی کرد برای بازسازی امر شر در نظم نوین جهانی. مرتب ماجرای جنگ با نازی ها یا ژاپنی ها را بازخوانی کرد، مرتب مافیای روس را به فیلمها راه داد تا احوالات گذشته اش در جنگ سرد را زنده نگه دارد، مرتب از بنیادگرایان مذهبی که دست ساز خود آمریکا بودند دیگری سازی کرد، از کشورهایی که آمریکا اشغال شان کرده بود و در آنها حضور نامشروع داشت، به مثابه جهنمی که حاضر نیست خنک بشود یاد کرد اما هیچ کدام این مسایل در واقع به سبب تناقض منطقی و درونی شان نتوانستند شر را چنانکه بایسته است بسازند.
در ۲ سال قبل اما منبع الهام جدیدی برای امر شر در دنیا پدید آمد که خواسته یا ناخواسته بر ذهن قصه پردازان هالیوودی هم تاثیراتی گذاشت. این شر، هم بیرون از آمریکا بود و هم در درون آن؛ نیروی نیابتی غرب در غرب آسیا. اسرائیل چهره مجسم و کاملی از شیطان بود که در زمانه جدید، پرده از صحنه جحیم برداشت و به قدری خبیث رفتار کرد که فقط خبیثان ذاتی می توانند این طور باشند نه کسانیکه می خواهند خباثت را به صورت ذهنی، تصور و تخیل کنند.
آیا این به آن معناست که آزادگی و شرف در زیرلایه های ذهنی تمام یا لااقل اغلب هنرمندان هالیوود رسوخ کرده و به عنصری تعیین کننده تبدیل گشته است؟ نباید چنین حکم عجولانه و متوهمانه ای داد. کنگره آمریکا چند سال پیش در بخشی از اطلاعیه ای که در رابطه با هالیوود صادر کرد، سینماگران آمریکا را سربازان جنگ نرم این کشور توصیف کرده بود که بدون استفاده از مالیات شهروندان آمریکایی، سبک زندگی آمریکایی را در تمام جهان گسترش دادند. سینمای آمریکا پر است از فیلم هایی که جنایت بارترین رفتارهای ارتش این رژیم را سفیدشویی کردند، پر است از تاریخ نژادپرستی و هنوز هم به رغم ظاهر ضدنژادپرستی اش فقط برای نسخه آمریکایی هر نژاد ارزش قائل است. یعنی سیاهان آفریقا هنوز در بهترین حالت ابژه هایی تعجب برانگیزند و همدلی هم اگر باشد، با سیاه آمریکایی است.
همین طور است در رابطه با زردها و سرخ ها و کله سیاه ها و دیگران. سینمای آمریکا پر است از تحریف عمدی و جهت دار تاریخ، پر است از جعل گذشته و سراب های فریبکارانه در آینده که با هدف آماده سازی ذهن غارت شوندگان طراحی شده اند. البته در کنار اینها گاهی شرافت هم در بین بعضی عوامل این سینما دیده شده است و همین حالا هم عده ای از اهالی هالیوود با این که جهان غرب یک گارد تهاجمی و بسته و بی رودربایستی برای دفاع تمام قد از اسرائیل گرفته، عده ای از سینماگران آمریکا پی همه چیز را به تن می مالند و صراحتاً در دفاع از مظلومان اعلام موضع می کنند.
اینها اما سبب نمی شود که وقتی الهام گیری نویسندگان هالیوود از اسرائیل برای ساخت و پرداخت امر شر را در چند مورد می بینیم، تصور نماییم همه چیز یک دفعه دگرگون شده است. نه همه چیز عیناً مثل سابق است و نه زیر و بم ماجرا دگرگون شده. مسئله نه اینست و نه آن. مسئله نه صرفا کسانی هستند که هنوز سفت و سخت پای پشتیبانی از رژیم صهیونیستی در رسانه و صنعت سرگرمی غرب ایستاده اند و نه کسانیکه فداکارانه یا حتی ریاکارانه بر این خفقان می شورند.
با یک تفکیک ساده بین «موضوع» و «مساله» میتوان به نقطه کانونی بحث بیشتر نزدیک شد. مبحث اینست که اگر بخواهیم در داستان های مان عنصر شر را بسازیم، مگر چه منبع الهامی بهتر از رژیم اسرائیل می تواند وجود داشته باشد؟ این مورد در بلند مدت می تواند برای رژیم صهیونیستی گران تمام شود چون ذهن چند نسل از مخاطبان سینما را طوری قالب ریزی می کند که بشکل ناخودآگاه این رژیم را شر مطلق بپندارند؛ هرچند ظاهراً آنها قید خوشنامی را زده اند و وارد یک نبرد آخرالزمانی برای بقا شده اند. مسئله اما همه اش این نیست که الهام گرفتن هالیوود از رژیم صهیونیستی بعنوان شر مطلق چه تأثیر بلندمدتی در افکار عمومی دنیا می گذارد، بلکه مسئله اینست که این چیزها به ما ثابت می کند در شکل درست و قابل پذیرش یک روایت چقدر حق، حق است و چقدر ناحق، در ناحق بودن خودش استوار است.
انگار داریم از دوره موقتی که دنیا خاکستری و مشوه و غبارآلود بود می گذریم. بدی و خوبی دارند جدی گرفته می شوند و به چشم می آیند و گزاره های مثل این که هیچ کسی یا هیچ ایده ای کاملا بد و کاملا خوب نیست، اختلال و حفره و رخنه و نقیض پیدا می کنند. خوب است که هنرمندان ما، متفکران ما و اهالی رسانه مان همه به این توجه نمایند که دنیا دارد به دو جبهه سفید و سیاه تقسیم می شود و طیف خاکستری درحال خارج شدن از کانون است.
وقت آن است روی هر موضعی که داریم محکم بایستیم تا زیبا باشیم وگرنه پس زده خواهیم شد. در روزگار جدیدی که پیش رو داریم و بخشی از آنرا سپری کرده ایم، صراحت زیباست. حتی هالیوود دارد برای ساختن امر شر از اسرائیل الهام می گیرد که در شیطانی بودنش صراحت دارد و حالاست که ما می توانیم نسخه ای از خیر که جهان با آن از نزدیک تماس نداشته یا از یاد برده را رونمایی نماییم. ما که مامور به وظیفه ایم نه نتیجه و برای تحقق خوبی ها می جنگیم نه برای سود، اگر اسرائیل مظهر شر است، چرا ما مظهر خیر در این دنیای جدید نباشیم؟

منبع: وطن امروز

1404/05/13
11:32:12
5.0 / 5
20
تگهای خبر: اكران , رونمایی , زندگی , سازمان
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید