اگر زیاد آموختید، بدانید كتاب را درست نخوانده اید!

اگر زیاد آموختید، بدانید كتاب را درست نخوانده اید!

«شما از یک کتاب، حداکثر سه چهار چیز باید یاد بگیرید و اگر دیدید که از یک کتاب بیشتر از این آموخته اید، بدانید که آن کتاب را درست نخوانده اید.»


به گزارش راستابلاگ به نقل از ایسنا، آن چه می خوانیم چکیده ای از سخنان احمد پاکتچی، عضو شورایعالی علمی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی و عضو هیئت علمی دانشگاه‌ مام صادق و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درباره چگونگی کتاب خواندن است؛ او قبل از هر چیز تلاش دارد به تفکیک مبحث خود از مساله تندخوانی که سال هاست بعنوان یک مهارت شناخته و ترویج می شود بپردازد: «باید توجه داشته باشیم که مقصود ما از این بحث، تندخوانی که امروزه به صورت یک اپیدمی درآمده، نیست؛ بلکه بحث ما در این جا در مورد چگونگی خواندن یک کتاب است. بدون اینکه سرعت آنرا در نظر بگیریم. من فکر می کنم که اگر ما در بتوانیم صورت سوال و منظور خویش را از آن مشخص نماییم، خود به خود به جواب سوال هم خواهیم رسید. مشکلی که ما داریم، فقط در مورد کتاب نیست؛ مشکل ما در مورد هر نوع آموزش و پرورش و اطلاع رسانی است که اطلاع رسانی و آموزش از راه یک کتاب، یکی از مصادیق آن است. گاهی اوقات در این حوزه گرفتار مجموعه ای از سوء تفاهم ها هستیم که از افکار سنتی و انعطاف پذیر ما سرچشمه می گیرد. از نظر ما یک کتاب خوان خوب کسی است که همه کتاب را به دقت بخواند و چیزی را از قلم نیندازد و اگر جایی را نفهمید، باردیگر بخواند.
باید توجه داشت که بین خواندن و دانستن، فرق است و معمولا از تعبیر «فهم» برای این مساله استفاده می نمایند. آن چه برای ما مهم می باشد، این است که ملاک این فهم چیست و چه وقت میتوان گفت من این کتاب را فهمیدم یا نفهمیدم. کسانی که با دید انتقادی در این حوزه اظهار نظر کرده اند و کتاب و مقاله نوشته اند، می گویند: کسی که کتابی نوشته است، با یک انسجام فکری و فهم عمیق از مطلب، آغاز به نوشتن کرده است. وقتی ما این کتاب را می خوانیم، در واقع با یک اطلاع رسانی و یک ارتباط مواجه هستیم؛ یعنی این کتاب مثل یک سیستم مخابراتی عمل می کند و مقرر است افکاری را که در ذهن نویسنده بوده، به خواننده منتقل کند.»
پاکتچی در ادامه به شرح یک ارتباط میان کتاب و مخاطب می پردازد و می گوید: «بحث ما بر سر این انتقال است؛ یعنی آیا این سیمی که مقرر است پیام را به ذهن ما برساند، درست عمل می کند یا خیر؟ بنابراین، کتاب ابزاری است که آن فکر را از ذهن نویسنده به ذهن خواننده منتقل می کند؛ با این تفاوت که توانایی های بیشتری نسبت به یک سیم تلفن دارد. این نکته یکی از حساس ترین قسمت های این مساله است که وقتی یک کتاب را می خوانیم، درحال برقراری یک ارتباط انسانی هستیم؛ منتها ابزار ارتباطی ما خصوصیت های خاصی دارد که باید آنرا درک کنیم؛ مثلا وقتی او حرف می زند، ما نمی توانیم جوابش را بدهیم و در واقع، این یک مکالمه یک طرفه است که کار را دشوارتر می کند. این محدودیت در مورد کتاب وجود دارد. اما به هر حال باید توجه داشت که کتاب هم یک وسیله ارتباطی است و دو نقطه مقرر است که به یکدیگر وصل شوند.
در این جا ما با ذهن و فکر دو انسان مواجه هستیم، پس امواج باید طوری طراحی شوند که بتوانند این دو ذهن را به هم مرتبط سازند و صدمه شناسی قضیه هم درست از همین جا آغاز می شود؛ یعنی بمحض اینکه دیدیم ارتباط بین دو ذهن برقرار نشد، باید به دنبال اشکال قضیه بگردیم که چرا نمی فهمیم در این کتاب چه چیز نوشته شده است. در واقع، کتاب خوانی ارتباط ذهنی میان دو انسان است که مهم نیست هر دو در یک زمان باشند یا نباشند. پس باید فکر نماییم همان اتفاقاتی که در ذهن نویسنده رخ داده تا به این فکر منجر شده، خیلی از آن فرآیند، باید در ذهن خواننده هم اتفاق افتد. در خواندن یک کتاب، ما از یک فاصله پشت پرده، در حالی با این افکار مواجه می شویم که تصویر روشنی از سابقه نویسنده نداریم؛ حال آن که به ما می گویند اگر بخواهید یک کتاب را خوب بفهمید، باید تلاش کنید همان گونه که نویسنده فکر می کرده، فکر کنید و این چگونه امکان دارد در حالیکه ارتباط ما با آن شخص فقط از پس یک نوشته است و هیچگاه او را ندیده ایم؟ حتی در بسیاری از مواقع، اطلاعات بیوگرافیک خیلی ساده را هم در مورد نویسنده نداریم. ازاین رو علیرغم این مسائل، چگونه این توقع می تواند به جا باشد؟ پاسخ این است که ما همیشه اول باید شکلی را که یک چیز باید داشته باشد، ترسیم نماییم و بعد امکانات خودمان را در نظر بگیریم. وقتی ما هدف را درست تعیین نماییم و صورت مساله را درست متوجه شویم، آن وقت تلاش می نماییم که امکانات را هم به دست آوریم. امکان دارد کسی بگوید: این کار دور از ذهن به نظر می آید، چونکه اگر ما چنین علمی را داشتیم، نمی آمدیم در آن زمینه کتاب بخوانیم؛ این کاری که راجع به آن صحبت می کنید، کاری است مشکل تر و مهم تر از آن چه نویسنده اول انجام داده است.»
وی در ادامه به بیان جزئیات بیشتری از چگونگی مواجهه با کتاب در حین مطالعه می پردازد: «در پاسخ به مساله، باید عرض کنم که خیر، در این مورد، سفارش های عملی هم وجود دارد. در برخورد با هر کتاب یا مطلبی، فورا باید جایگاه و استراتژی خودمان را تعریف نماییم. چنان چه وقتی در طول روز با افراد مختلف مواجه می شویم، جایگاه خودمان را با آن فرد در نظر می گیریم و برپایه آن، واکنش های متفاوت نشان می دهیم. ما در رعایت این مسائل، در ارتباط های حضوری موفقیت بیشتری داریم، ولی وقتی با کتاب برخورد می نماییم، ناگهان این درجه موفقیت را از دست می دهیم. علت هم این است که نسبت به مخاطب خود برآوردی نداریم. در ارتباط های حضوری، دو طرف وجود دارد: من و مخاطب من؛ وقتی من به نسبت موفقم، مفهوم اش این است که هم در برآورد خود نسبت به جایگاه خودم و هم در برآورد خود نسبت به طرف مقابل به یک توفیق نسبی دست یافته ام. در کتاب خوانی هم دو طرف وجود دارد: من و مخاطب من. وقتی من موفق نیستم، یعنی نمی توانم درست تشخیص دهم که کتاب مورد مطالعه از چه جایگاهی برخوردار است؛ به عبارت دیگر، روابط خودم را با آن تنظیم نکرده ام. این یکی از پارامترهای مهم و تعیین کننده در جهت درست خواندن است. اگر ما توانستیم تشخیص خوبی از مخاطب پیدا نماییم و بدانیم چه کتابی داریم می خوانیم، بطور قطع گام مهمی را در جهت بهتر خواندن کتاب برداشته ایم؛ اما این تمام کار نیست بخش دیگری از کار به ساختار متنی خود کتاب برمی گردد؛ چیزی که آدلر - فیلسوف آمریکایی - بیشتر از همه به آن توجه کرده است. در هنگام خواندن یک کتاب باید بدانیم چه سوالاتی در ذهن نویسنده مطرح بوده است؛ به چه فرضیه هایی می خواسته برسد و برپایه چه سیستمی کتابش را طبقه بندی کرده است. وقتی که این مطالب خیلی شفاف و روشن در کتاب مطرح شده است؛ بخصوص در مورد سرفصل ها و لیست ها این روش خیلی جا افتاده است؛ اما باید توجه داشته باشیم که لیست مطالب، تنها جنبه راهنمایی برای جست وجو دارد و لیست مطالبی که ما به دنبال آن هستیم، این نیست. هدف ما این است که بفهمیم در مغز نویسنده چه گذشته است. گاهی لیست مطالب طوری انتخاب می شود که بیان گر سرفصل های اصلی - که در ذهن نویسنده بوده - نیست؛ مثلا وقتی نویسنده می خواهد یک مطلب را در لفافه بگوید، در لیست مطالب، جایگاهی را برای آن در نظر نمی گیرد.
دیگر اینکه در تنظیم سرفصل یک کتاب، مسائلی مانند اذهان عمومی، مساله ملاحظات متعدد اجتماعی و... موثر است؛ ازاین رو نباید تصور کرد که سرفصل هایی که بعنوان لیست مطالب چاپ می شود، عینا منطبق بر آن چیزی است که ما برای بازسازی طرحی که در مغز نویسنده بوده، به دنبالش هستیم؛ ولی بطور قطع به شما کمک می کند؛ یعنی شما می توانید از لیست مطالب موجود استفاده کنید، آنرا در مورد بررسی و ویرایش قرار دهید و متن ویراسته خویش را ملاک عمل قرار دهید، نه لیست مطالب چاپ شده را؛ ضمنا برای اینکه به سوالات و فرضیات برسد، می توانید از امکانات موجود استفاده کنید؛ یعنی از نظر علمی، قاعده بر این اساس است که فرد در یک فصل سوالی را مطرح کند، به نتیجه ای برسد و سپس وارد فصل بعدی شود. حالت دیگر این است که در یک فصل، عناصر مختلفی را با هم بیامیزد تا از آن نتیجه گیری کند. شما خیلی راحت با تشخیص اینکه یک کتاب از چه سیستمی بهره برده می توانید جایگاه خودتان را نسبت به آن مشخص کنید؛ بعد به لیست مطالب رجوع کنید و بعد از بازیابی مشخص کنید که کدام یک از بحث ها، به کدام یک از مطالب مربوط می شود و در برخی از موارد هم اصلاحات لازم را به عمل آورید؛ یعنی متوجه می شوید که نویسنده به خاطر ملاحظاتی امکان دارد مدار فکری خود را بد مطرح کرده باشد. همه این موارد در یک بررسی مشخص خواهد شد؛ اگر به این صورت با یک کتاب برخورد کنید متوجه می شوید که میزان بهره برداری شما از کتاب تا چه اندازه افزایش خواهد یافت.»
احمد پاکتچی همینطور یادآور می شود: «نکته ای که لازم است تذکر دهم این است که شما از یک کتاب، حداکثر سه چهار چیز باید یاد بگیرید و اگر دیدید که از یک کتاب، بیشتر از این آموخته اید، بدانید که آن کتاب را درست نخوانده اید.»
او در انتها دو هدف اصلی خود از این بحث را چنین مطرح می کند: «یکی اینکه کتاب خواندن یک امر متقابل است، پس شما باید تلاش کنید که رابطه را درست درک کنید و ابزارهای لازم را در این جهت به دست آورید؛ بحث دوم این است که کار شما حتما باید ساختار مشخص داشته باشد که بدون این ساختار، هیچگاه نمی توانید معنی و مفهوم یک کتاب را درست متوجه شوید.»
پی نوشت: این مطلب در کتاب ماه دین، آبان ۱۳۸۹ - شماره ۱۵۷ منتشر و توسط صفحه زبان شناسی همگانی بازنشر شده است.




منبع:

1400/03/09
10:04:52
5.0 / 5
1062
تگهای خبر: دانشگاه‌ , سیستم , فرهنگ , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۸ بعلاوه ۴