درگذشت علیرضا راهب
آخرین نوشته كرونایی، یك دغدغه و چند شعر
راستابلاگ: علیرضا راهب رفته است اما شعرهایش از «عشق» و «جنگ» و «مرگ» و دغدغه اش نسبت به وضعیت انجمن های ادبی هنوز مانده است، همین طور حرف هایی كه فرصت گفتنش را نیافت.
به گزارش راستابلاگ به نقل از ایسنا، این شاعر، ترانه سرا و منتقد ادبی که در ۵۳سالگی و به دنبال مبتلاشدن به کرونا، بامدادان امروز (پنج شنبه، پنجم تیرماه) بر اثر ایست قلبی در بیمارستان آتیه تهران از دنیا رفت، از برخی جلسه ها و انجمن های ادبی گله و همیشه نسبت به آنها دغدغه داشت. او که مدیریت انجمن ادبی «ونداد» را برعهده داشت و گاهی از وضعیت برگزاری جلسه های ادبی دوستان شاعرش انتقاد می کرد، معتقد بود به افرادی که در دنیای مجازی رشد کرده اند و با مجاز ادبیات بالا آمده اند و کوچک ترین تکنیکی را در شعر کلاسیک نمی شناسند و حتی تاریخچه ادبیات معاصر خودمان را نمی دانند و شخصیت های اعلم ادبیات و مطبوعات معاصر را نمی شناسند، نه فقط کرسی و جا بلکه امتیاز نشریه ادبی هم می دهند. وی در گفت وگویی به ایسنا اظهار داشته بود: به این سمت حرکت می نماییم که وقتی می رویم مجوز رسمی برای فعالیت مان بگیریم با این قضیه مواجه می شویم که در صورت دادن مجوز رسمی از ما توقعاتی هم برای یک سری کارهای مناسبتی که ما دوست نداریم خواهند داشت، در نتیجه ما چند ماه است چون فضا برای برگزاری نشست های انجمن مان نداریم آنرا تعطیل کرده ایم؛ انجمنی که تمام شاعران و نویسندگان به اتفاق می گویند که جایش خالی است، یعنی تعطیل بودنش آسیبی برای فعالیت ادبی در تهران است. تعطیلی اش هم به این دلیل است که جا نداریم تا اجرایش نماییم و جا نداریم چون زیر بلیت کسی نمی رویم.
علیرضا راهب بعد از انتشار این مصاحبه در صفحه شخصی اش نوشته بود: «در مصاحبه های بعدی عمیق تر و گسترده تر و دقیق تر چهره های تاریک جامعه ادبی را خواهم گفت.»
این شاعر همین طور روز گذشته (چهارشنبه، چهارم تیرماه ۹۹) قبل از رفتن به بیمارستان در پستی نوشته بود: «دوستان تست کووید ۱۹ من مثبت شده. پس از حدود دو هفته مداوا و درگیری و تنگس نفس و تپش قلب دارم آماده می شم به بیمارستان آتیه برم. خواهش می کنم با من تماس نگیرید. قادر به پاسخگویی نیستم! بچه های انجمن ونداد و دوستان نزدیکم از من خبر خواهند داشت... عطر نفس، دعا و انرژی مثبتتون شفاست.» او ساعاتی پس از این نوشته از دنیا رفت.
در ادامه سه شعر از علیرضا راهب را که مجموعه شعرهای «دو استکان عرق چهل گیاه» و «عشق پاره وقت» از او به جا مانده است می خوانیم:
«تغذیه و مطالعه
یک زندگی خوب.
ما غذا را با غصه های تمام جهان
می خوریم و سیر می شویم
صبحانه با گزارش جنون گاوی
ناهار
با آگهی حراج و مزایده
یک لقمه
بعد یک لیوان
نفت خام دریای شمال
بشکه ای ۳۵ دلار
ما سفره نداریم
روی روزنامه غذا می خوریم»
***
و شعری دیگر که در آن از «مرگ» می گوید:
«هیولای عجیبی بود مرگ
وحشتی در دوردست
دایه ام می اظهار داشت:
یا از دیوار شکسته می آید
یا از پارگی لباس نفوذ می کند
یا …
چهره نداشت
ردپا نداشت
بار اول که جنازه دیدم
احساسش کردم
مثل این که از دوردست ِ جنگل
حضور ارهّ برقی را از نعره هایش احساس کنی
و بلرزی
رفته رفته نزدیک تر شد
آن روزها قوی بود
حریف قصاب محله!
اما
هرچه نزدیک تر، کوچک تر شد
آن قدر که نامش در اخبار ظهر رادیو آمد
بمب اول که افتاد
دیوار شکسته و لباس پاره فراوان شد،
مرگ از پا افتاد
دلم به حالش سوخت
مرگ، بازیچه کودکان محله
بر زمین می خزید
با سر شکسته و تن کبود
خودش را از زیر پای جمعیت بیرون می کشید
به خانه آوردم و تیمارش کردم
دایه، روحت شاد
حالا من نشسته ام توهمات کودکی ام را می نویسم
و مرگ، این گربه دست آموز
نشسته بر لب پنجره ماه را لیس می زند»
***
و شعری کوتاه:
«وقتی در انتظار تو هستم
سخت می تپد
فشرده می شود قلبم
کوچک می شود
به اندازه صفحه این ساعت مچی»
علیرضا راهب، شاعر و ترانه سرا متولد سال ۱۳۴۶ در تهران بود. او دانش آموخته رشته حقوق از دانشگاه بریز بود. راهب شعر را از سال های دهه ۶۰ شروع کرد. او یک دوره ده ساله در شهر تبریز سکونت داشت و این فرصت مناسبی بود تا زبان و ادبیات ترکی را بیاموزد.
«دو استکان عرق چهل گیاه» و «عشق پاره وقت» مجموعه شعرهای به جامانده از علیرضا راهب هستند که حضور پررنگی در انجمن های ادبی و جلسه های شعر داشت و انجمن ادبی «ونداد» را مدیریت می کرد.
منبع: راستابلاگ
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب