محافظه کاری پنهان در داستان های معاصر

محافظه کاری پنهان در داستان های معاصر

به گزارش راستابلاگ، هرچند نویسندگان و خوانندگان ادبیات امروز خویش را پیشرو می دانند، خیلی از رمان های تحسین شده به جای گشودن افق های تازه، تنها باورهای از پیش تثبیت شده مخاطب را منعکس می کنند.



به گزارش راستابلاگ به نقل از خبرگزاری مشرق

به نقل از لیت هاب، یک تناقض کنجکاو دامن داستان نویسی ادبی امروز را گرفته است. با آنکه تقریبا همه نویسندگان، ویراستاران، ناشران و خوانندگان این حوزه خودرا پیشرو و ترقی خواه می دانند، هر چه بیشتر شاهد داستان هایی هستیم که در مجلات معتبر منتشر می شوند و تحسین می گیرند اما در نگاه به جهان نگاهی محافظه کارانه دارند.
منظور از «محافظه کارانه» نه سیاست راست گرایانه، بلکه همان معنایی است که فیلمهای هالیوودی سطحی یا هنر کلیساهای اروپا را میتوان محافظه کار نامید: آثاری که بیشتر برای تأیید باورهای پیشینی مخاطب ساخته می شوند تا کمک به کشف باورهای تازه.
قفسه های ادبیات داستانی پر است از رمان هایی که می گویند بحران زیست محیطی به نقطه بحرانی رسیده، ظلم و جراحت از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود، و اقتدارگرایی جهانی خطری خاص برای اقلیت ها و حاشیه نشینان است. به بیان دیگر، این رمان ها همان چیزهایی را بازمی تابانند که خواننده این حوزه تحصیل کرده دانشگاهی، طبقه متوسط و … پیشاپیش می داند و باور دارد.
یادآوری این حقایق تلخ می تواند کارکرد اجتماعی داشته باشد، اما نه همان کارکردی که ادبیات پیشگام تاریخاً به عهده داشت: راهی نو برای تصور جهان و جایگاه خویش در آن. این آثار در عوض تصویری تلخ تر از فرد می سازند: جهانی پر از بی عدالتی ساختاری که یک شخصیت منفرد هیچ گاه نمی تواند در مقابل آن تغییری پایدار ایجاد نماید.
چنین داستان هایی نه امکان جدیدی پیش چشم خواننده می گذارند و نه مرزهای فکری او را بسط می دهند؛ تنها تجربه ای زیبایی شناختی فراهم می کنند تا بتوان با واقعیت های دردناک جهان راحتتر کنار آمد.
اما مشکل نویسندگان این است: چگونه داستانی را اصیل جلوه دهند وقتی همان چیزی را می گویند که خواننده می داند؟ از همین رو، در سالهای اخیر سه شگرد بارها تکرار شده است: کلاژ، حکایت و فانتزی.
در کلاژ داستان نویس از هر جایی تکه هایی برداشته و به هم می چسباند تا مطلب جدیدی روایت کند. یادداشت های کوتاه، خاطرات کودکی و اتفاقات دنیای بیرون با هم در کنار هم چیده می شوند.
در شگرد دوم حکایت هایی از زبان شخصیت های بی نام و مجهول روایت می شوند و با حذف شدن نام، طبقه، نژاد و مذهب خواننده باید با دانسته های پیشین خودش جای خالی داستان را پر کند.
اما در این حکایت ها امکان کنش فردی به حداقل می رسد. شخصیت ها در نهایت با جهان سازگار می شوند بی آنکه تغییری واقعی رقم بزنند.
سومین شگرد فانتزی است: ورود عنصر جادویی یا ماورایی که به شخصیت امکان کنش می دهد. در داستانی زنی بتدریج به موجودی ماورایی نیمه انسان تبدیل گشته که همین دگردیسی او را قادر می سازد زندگی هنری و رهایی خواهانه اش را باز یابد. اما مشکل اینجاست که این امکان تنها به لطف نیرویی فراواقعی رخ می دهد؛ پس زنان واقعی شبیه او بازهم در زندگی روزمره گرفتار می مانند تا مگر معجزه ای پیش آید.
در نهایت این که تایید مداوم باورهای تثبیت شده گذشته هرچند برای مخاطب جذاب و سرگرم کننده است ولی خطری برای خلاقیت در ادبیات به حساب می آید که فرصت را از دگرگون شدن داستان و شخصیت ها می گیرد و خواننده به خود یادآوری می کند که وضیت موجود ساخته روزمره ماست.
به اجمال، با آنکه حدودا همه نویسندگان، ویراستاران، ناشران و خوانندگان این حوزه خودرا پیشرو و ترقی خواه می دانند، هر چه بیشتر شاهد داستان هایی هستیم که در مجلات معتبر منتشر می شوند و تحسین می گیرند اما در نگاه به جهان نگاهی محافظه کارانه دارند.
منظور از محافظه کارانه نه سیاست راست گرایانه، بلکه همان معنایی است که فیلم های هالیوودی سطحی یا هنر کلیساهای اروپا را می توان محافظه کار نامید: آثاری که بیشتر برای تأیید باورهای پیشینی مخاطب ساخته می شوند تا کمک به کشف باورهای تازه.
قفسه های ادبیات داستانی پر است از رمان هایی که می گویند بحران زیست محیطی به نقطه بحرانی رسیده، ظلم و جراحت از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود، و اقتدارگرایی جهانی خطری خاص برای اقلیت ها و حاشیه نشینان است. در داستانی زنی به تدریج به موجودی ماورایی نیمه انسان تبدیل گشته که همین دگردیسی او را قادر می سازد زندگی هنری و رهایی خواهانه اش را باز یابد.

منبع:

1404/06/31
13:18:26
5.0 / 5
37
تگهای خبر: دانشگاه‌ , زندگی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
پربیننده ترین ها

پربحث ترین ها

جدیدترین ها