سروهای آسمانی قم، ۲۲

شهید حسین بادی دانش آموز دهه شصتی، با آرزوی ابدی

شهید حسین بادی دانش آموز دهه شصتی، با آرزوی ابدی

به گزارش راستابلاگ، قم شهید حسین بادی در وصیت نامه اش نوشت: این توطئه گران را در داخل کشور در نطفه خفه کنید و این توطئه گران هر طور که هست می خواهند به این انقلاب ایران لطمه وارد کنند و همانطور که لطمه زده اند.


همیشه مرگ برای انسان ها ترسناک بوده است و همیشه برای فرار از آن بدنبال ماده جاودانگی بودند و تاریخ اساطیری دنیا پر از سفرها و جنگ ها برای به دست آوردن آب حیات است.
در میان این مردمان بدنبال آی حیات جاودانگی، انسان هایی هستند که راه متفاوتی را برای جاودانه شدن برگزیدند.
در میان این مردمان فراری از مرگ کسانی هم هستند بی پروا بدنبال دیدار معبود شتافتند؛ برای اینکه راه جاودانگی را حیاتی ابدی در دنیای فانی نمی دانستند چون معبودشان در آیه ۱۶۹ سوره آل عمران وعده داده است:
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ
(ای پیامبر!) هیچ گاه گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
به همین خاطر شهدا همیشه بدنبال کربلای خود بودند تا زندگی جاودانه در دنیایی ابدی را به دست بیاورند.
شهید حسین بادی در ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۳ در شهر مذهبی قم به دنیا آمد.
حسین در آغوش گرم خانواده رشد یافت سپس وارد مدرسه شد و تحصیلاتش را تا مقطع دبیرستان ادامه داد. شهید بادی در فوتبال نیز حرفی برای گفتن داشت و در این رشته ورزشی نیز فعالیت می کرد.
زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد، اگرچه سن و سال کمی داشت با اصرار و خواهش از خانواده رضایت گرفت و به عنوان امدادگر به جبهه رفت.
مادر شهید حسین بادی می گوید: حسین خیلی علاقه به جبهه داشت و من اجازه به حسین نمی دادم یک روز به خانه فامیلمان رفته بود و گفته بود به مادر بگو بگذارد من به جبهه بروم.
به او گفته بودند: حسین، زود است هنوز که دیر نشده.
حسین هم پاسخ داده بود: چرا دیر شده من باید بروم.
سر انجام حسین بادی همانند کبوتری که عاشقانه به پرواز می اندیشد در ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۱ در شلمچه با به هدف خوردن گلوله به آرزویش یعنی شهادت رسید در قطعه شش گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) به خاک سپرده شد.
برشی از وصیت نامه شهید حسین بادی:
از پدر و مادرم تقاضا می کنم که از بابت من ناراحت نباشند چون من به جایی که آرزو داشتم رسیده ام برای اینکه در زیر سایه خداوند و امام زمان(عج) قرار دارم.
من دبیرستانم را رها کردم تا در دبیرستان دیگر درس شهامت و شجاعت و شهادت بیاموزم و در این دبیرستان که همان جبهه است کسانی مانند حزب بعث وجود دارند که باید ریشه آنها کنده شود
و من که یک دانش آموز هستم تا آنجا که از من برمی آید کمک رزمندگان اسلام خواهم کرد و تا آخرین خون خود با این کفار خواهم جنگید و از پدر و ما در خود تقاضا می کنم اگر من شربت شهادت را چشیدم برای من جشن بگیرید نه گریه و زاری و این هم را بگویم که در هرجا که هستید و درحال انجام هر کاری که هستید امام امت و رزمندگان خودرا دعا کنید خصوصاً در نماز خود.
نماز شب بخوانید همانطورکه امام امت ما به نماز شب خواندن تاکید زیادی کرده است و این هم تاکید کنم که این توطئه گران را در داخل کشور در نطفه خفه کنید و این توطئه گران هر طور که هست می خواهند به این انقلاب ایران لطمه وارد کنند و همانطور که لطمه زده اند.
به امید آن روز که رزمندگان ما به رهبری امام امت به پیروزی نهائی برسند و آمریکا جنایتکار را به زانو درآورند.
الهی که خداوند این جان ناچیز را به درگاه خود قبول نماید.



1401/07/28
12:26:07
5.0 / 5
533
تگهای خبر: زندگی , سفر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۴ بعلاوه ۳